بحث دوم من درباره ی امام حسن مجتبي (ع) است. هر بحثي كه
راجع به ايشان شود، بحثي است ارزنده و شيرين. امام خوب است كه درباره ی صلح آن
حضرت اندكي با شما صحبت كنم.
خبر
دادن پيامبر (ص) از صلح امام حسن (ع)
پيامبر
اكرم(ص)، بارها فرمودند: «الحَسَنُ و الحُسَينُ امامان
قاما اَوْ قَعَدا» حسن و حسين دو امام هستند، چه قيام كنند و چه بنشينند.
بعد از پيامبر اكرم(ص) ائمّه ی طاهرين(ع) به خصوص امام صادق(ع)، درباره ی صلح امام
حسن(ع) بحثهاي زيادي كردهاند.
امام
صادق(ع) ميفرمايد: صلح امام حسن(ع) از آنچه كه آفتاب بر آن ميتابد، بهتر است.
يعني از دنيا و آنچه در دنيا است، بهتر است براي شيعه و عالم اسلام.
شباهت
صلح امام حسن(ع) با پذيرش قطعنامه در ايران
صلح
امام حسن(ع) بسيار بسيار شباهت دارد با پذيرش قطعنامه توسّط حضرت امام
خميني(قدّه)، ولو به قول خودشان كاسه ی زهري بود كه نوشيدند. ولي اگر ايشان اين
كاسه ی زهر را نخورده بود، آمريكا به جاي عراق، به ايران حمله ميكرد. يعني همين
بمبها را كه در عراق ريختند قرار بود در ايران بريزند. همين جنگ يك ماهه ی عراق كه
بسياري از مسلمانان را به خاك و خون كشيد، توسّط آمريكاي جنايتكار و دنياي استكبار
براي ايران طرحريزي شده بود. اما پذيرفتن قطعنامه، آن توطئهها را خنثي كرد.
شما
ديديد كه آمريكا با عراق كه دوست و عاملش بود، چه كرد. اگر قرار بود به ايران
اسلامي، به شما كه ده سال به او مرده باد گفتيد، او را اين همه تحقير كرديد، حمله
كند مسلّماً وحشتناكتر و سهمگينتر بود. با آن كينهاي كه از شما داشت، ايران را
با خاك يكسان ميكرد. حمله به هواپيماي مسافربري با سيصد مسافر، مقدّمه و علامت
اين كار بود كه حضرت امام (قدّه) با قبول كردن قطعنامه، اين توطئه را، خنثي كرد.
قضيّه ی
صلح حضرت امام حسين(ع) نيز اينچنين بود. معاويه مهيّا بود تا اسلام را نابود كند.
راوي گويد وقتي كه معاويه قرارداد صلح را زير پا گذاشت و امام (ع) را شهيد كرد، و
بر همه ی ممالك اسلامي مسلّط شد، او را در اطاقي تنها و در فكر و غمگين يافتم. به
او گفتم: معاويه! تو كه هر چه ميخواستي به دست آوردي چرا غصّه ميخوري؟ در همان
موقع مؤذّن ندا داد: «اَشهَدُ اَنَّ لا اِلهَ الاّ
الله» و «اَشهَدُ انَّ مُحَمّداً
رَسُول الله» و معاويه گفت: ميداني براي چه غصّه دارم؟ براي اينكه
اسم اين مرد پهلوي اسم خدا است. وقتي بتوانم اين اسم را نابود كنم ديگر غصّه
ندارم.
علاوه
بر اين، نفوذيهاي زيادي در لشكر امام حسن(ع) بودند. نظير منافقيني كه شما به چشم
خود ديديد چگونه از پشت به ما خنجر زدند. اين منافقين بدتر از صدّام بودند زيرا به
ملّت خودشان ضربه زدند. عين همين منافقين در لشكر آقا امام حسن(ع) بودند. به طوري
كه وقتي حضرت لشكركشي كردند، فرماندهان لشگر از طرف معاويه تطميع شدند و شبانه
امام را ترك كرده و با جمعي به معاويه پيوستند. يعني همين مقدار كه معاويه ميگفت
دخترم را به تو ميدهم و مقداري پول برايشان ميفرستاد، به طرف او ميرفتند. حتّي
معاويه نامههاي فرماندهان امام(ع) را براي آن حضرت فرستاد كه در آن نوشته بودند
معاويه! اگر بخواهي، حسن بن علي را به تو تحويل ميدهيم.
مهمتر
از اين دو عامل، لشگر حقيقي امام حسن(ع) بود. يعني شيعياني كه ميخواستند جنگ
كنند. اين شيعيان روحيّه ی جنگ نداشتند. جنگهاي پنج سالهاي كه براي اميرالمؤمنين
علي(ع) پيش آمده بود و بالاخره منجر به شهادت ايشان گرديد، روحيّه ی جنگي آنها را
خسته كرده بود. به اندازهاي بيحال و خسته بودند كه وقتي در مسجد با امام حسن(ع)
بيعت كردند و آن حضرت اظهار كرد كه ميخواهم جنگ كنم، يكنفر جواب نداد. عديّ بن
حاتم طائي بلند شد و با تحريك عاطفه مردم را مهيّا كرد. گفت: اين فرزند زهرا است.
امام شما است. با او بيعت كرديد. پس هر چه بگويد بايد بپذيريد. تا توانست مردم را
براي جنگ مهيّا سازد.
امام(ع)
ديدند با اين لشگر نميتواند بجنگد. ديدند اگر كمي ديرتر پيمان صلح را امضاء كنند
او را دست بسته پيش معاويه ميبرند. چنانچه همينها ريختند در خيمه ی آقا و آن را
غارت كردند و خنجر به پاي مبارك ايشان زدند.
اهميّت
صلح امام حسن(ع) براي اسلام
اگر
امام حسن(ع) با معاويه ميجنگيد، شكست ايشان و نابودي همه ی ياوران صديق ايشان
حتمي بود. آن وقت بود كه معاويه براي نابودي اسلام بدون هيچ مانعي قد علم ميكرد.
تمام ممالك اسلامي را ويران و مسلمانان واقعي را ميكشت و بالاخره اسلام پنجاه
ساله را به كلّي نابود ميكرد. آقا ديدند كه صلح كنند بهتر است تا اسلام تماماً
نابود شود. از اينرو كاسه ی زهر را نوشيدند. و اين كاسه ی زهر، ده سال دلِ آقا را
پاره پاره كرد. اگر چه در آخر كار زنش آقا را شهيد كرد، اما در حقيقت صلح حضرت
ايشان را شهيد كرد. همانطور كه بايد بگوييم حضرت امام (قدّه) با نوشيدن آن كاسه ی
زهر از دنيا رفت.
بنابراين اگر پيغمبر اكرم(ص) فرمود: «الحسنُ
و الحسينُ اِمامان قاما اَو قَعَدا» يعني اگر امام حسن(ع) صلح ميكند، مصلحت تامّه ی ملزمه
دارد. زيرا بقاء اسلام به صلح او است. اگر امام حسين(ع) جنگ ميكند، مصلحت تامّه ی
ملزمه دارد. زيرا بقاء اسلام به قيام او است. امام صادق(ع) ميفرمايد: صلح امام
حسن(ع) از دنيا و آنچه در دنيا است بهتر است زيرا اسلام از دنيا و از آخرت و آنچه
در آخرت است بهتر است؛ و صلح امام حسن و قيام امام حسين(ع)، اسلام را بيمه كرد.